حدیث دل

۱۳ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

فرمانده سابق نیروی قدس سپاه خاطره‌ای از گفت‌وگوی خود با رهبر انقلاب را نقل کرده بود.سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی با اشاره به خاطره‌ای از گفت‌وگوی خود با رهبر انقلاب، این خاطره را چنین نقل می‌کند؛ یک‌بار آقا مرا صدا زدند و اشاره کردند که جلو بیا، وقتی نزدیک رفتم، کتابی را که در دستان‌شان بود، باز کردند و عکس چند تن از شهدا را نشان من دادند؛ شهید باکری، شهید باقری و شهید زین‌الدین. یکی از عکس‌ها، عکس خودم بود.آقا به من گفتند که عکس شما با بقیه عکس‌ها چه مطابقتی دارد؟ من هم از این‌که عکس دوران جوانیم بود، عرض کردم ما هم سن و سال بودیم.آقا فرمودند: آن‌ها وظایف خود را انجام دادند و رفتند. مصلحت خداوند بر این بود که شما بمانید و باشید و کاری که چه بسا سخت‌تر از کار آن‌هاست، انجام دهید. اگر شما نباشید، چه کسی می‌خواهد این کار را انجام دهد؟

منبع

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۹ ، ۲۲:۱۱
احمد راستی
 سخنان جنجالی اردشیر زاهدی در بی‌بی‌‎سی: غلط می‌کنید تغییر حکومت در ایران را عامل پیشرفت می‌دانید/ به قاسم سلیمانی افتخار می‌کنم

فارس نوشت: اردشیر زاهدی گفت: من به او[ قاسم سلیمانی] افتخار می‌کردم، افتخار می‌کنم و افتخار خواهم کرد، کسی که جان خودش را در راه مملکتش فدا کرد نه کسانی که خودشان را به پول فروخته‌اند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس، اردشیر زاهدی، وزیر امورخارجه دوران پهلوی در گفت‌وگو با بی‌بی‌سی فارسی صحبت‌هایی انجام داد، هرچند که مجری این شبکه چند بار سعی کرد حرف‌های خودش را در دهان وی بگذارد اما در این کار موفق نبود و در نهایت به استفاده از تیتر زیر اکتفا کرد.

بخش‌هایی از صحبت‌های داماد شاه پهلوی که زمانی سفیر ایران در انگلستان و آمریکا بود را می‌خوانید:

* در پاسخ به این سوال که: مخالفت شما با تحریم، نتیجه‌ای جز تقویت جمهوری اسلامی ندارد و نوعی حمایت از جمهوری اسلامی تلقی می‌شود آیا شما از جمهوری اسلامی حمایت می‌کنید گفت: راجع به دولت و جمهوری اسلامی هیچ وقت صحبت نکردم و نمی‌کنم، در این موضوع عقیده‌ام بوده و هست درحالی که ما در اینجا[خارج] خوش می‌گذرانیم و خوب می‌خوریم، دلم با ایرانی‌هایی است که در ایران شرایط اقتصادی مساعد و حتی دارو ندارند. آن‌ها را برادران و خواهران خودم می‌خوانم.

* دیپلمات‌های ایران الحق و الانصاف ۵ سال زحمت کشیدند و توافقنامه‌ای را امضا کردند اما رئیس جمهور آمریکا[ترامپ] آمد گفت چون رئیس‌جمهور قبلی[اوباما] که امضا کرده سیاه پوست من آن را قبول ندارم؛ این چیزها در دنیای امروز قابل قبول نیست.

* ایرانی‌هایی که در خارج می‌گویند بروید آنجا بمب بیاندازید، به نظرم آن‌ها دیگر ایرانی نیستند و شرافتشان را فروختند و از خارج پول بگیرند.

من به قدرت ارتش ایران که برای مملکت خودش قسم خورده افتخار می‌کنم، به همین دلیل با یک ژنرالش بد بودند آن برخلاف قوانین بین‌المللی چه کردند؟ بعد به سایرین می‌گویند شما تروریست هستید تروریست کسانی هستند که برخلاف قوانین ترور می‌کنند و بعد می‌گویند افتخار می‌کنیم که ترور کردیم.

* درپاسخ به این سوال که آیا حمایت شما از آقای سلیمانی به این معنا نیست که شما به سمت حمایت جمهوری اسلامی کشیده شده اید؟ بگذارید هرکسی هرچیزی دلش می‌خواهد بگوید این سربازان و افسران و به بالا[فرماندهان] به قرآن و مملکتشان قسم خوردند و برای مملکتشان مقابل اسرائیل جنگیدند و از مملکتشان دفاع کردند.

 * من به او[ قاسم سلیمانی] افتخار می‌کردم، افتخار می‌کنم و افتخار خواهم کرد، کسی که جان خودش را در راه مملکتش فدا کرد نه کسانی که خودشان را به پول فروخته‌اند.

* ۶۰ میلیون از جمعیت امروز ایرانی سواد دارند و ۴۰ میلیون آن‌ها مدرسه و دانشگاه رفته و یا دکتر و مهندس هستند ۲۰ میلیون از این جمعیت خانم‌ها هستند و این سرمایه‌ای است که بسیاری از کشورها آن را ندارند.من به منابع انسانی ایران افتخار می‌کنم.

* آینده ایران در اختیار کسانی است که اراده دارند و می‌توانند خودشان دولت را بیاورند و ببرند و ما در خارج چنین حقی را نداریم.

* غلط می‌کنند کسانی که تغییر حکومت در ایران را عامل پیشرفت می‌دانند.

* آمریکا و شرکایش مانند اسرائیل  و سعودی در برابر ایران به زانو درآمدند. آن‌ها خلاف قانون سازمان ملل که خودشان در آن حضور دارند و در آنجا رای دادند عمل می کنند.

* اگر می‌خواهید علیه مردم ایران زور بگوید، من طرفدار هرکسی[ جمهوری اسلامی] می‌خواهید بگویید هستم.

* دولت ایران امروز مال مردم ایران است. آن جوانان هستند که برای خودشان تصمیم می‌گیرند. ما کسانی که از ایران رفتیم پول هم برای خودمان برداشتیم و آوردیم حق نداریمبگوییم لنگش کن! این خلاف شرف است.

*  ایران بیدی نیست که با این بادها بلرزد.

* ما چندین میلیارد پول برای خرید طیاره(هواپیما) و ... دادیم اما امروز ایران خودش هواپیما  و زیردریایی می‌سازد، من به آن‌ها افتخار می‌کنم.

* وزیر خارجه آمریکا غلط می‌کند که از خلیج ع ر ب ی به جای خلیج فارس استفاده می‌کند،کجا خوانده؟ او بچه بوده.

* من  صریح بگویم آینده ایران برای جوانان ایران است. من به این جوان ها سر تعظیم فرود می‌آورم، من به آن ها حسادت نمی‌کنم چرا که بیشتر از من می‌فهمند و مناسبات زندگی امروزی را هم رعایت می‌کنند حتی در مساجد ما هم امروزه کامپیوتر است.

* من نمی‌خواهم کسی از خارج برای ما تصمیم بگیرد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۹ ، ۱۰:۲۰
احمد راستی

به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، حجت الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی فرد، سال‌ها رهبر معنوی اسرای ایرانی بود که در ادامه تصویری از او در کنار سردار سلیمانی را می بینید.

همچنین تصویری از سردار شهید سلیمانی را در کنار شهید شهسواری می بینید که با دست بسته هم بر علیه دشمن شعار می‌داد. او ۶ سال در اسارت بود و به نمادی از مقاومت اسرای ایرانی تبدیل شد.

 منبع

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۹ ، ۰۹:۲۴
احمد راستی

(تشییع جنازه میلیونی حاج قاسم سلیمانی)


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۹ ، ۱۶:۱۰
احمد راستی

راننده و یار همیشه‌همراه شهید قاسم سلیمانی می‌گوید: حاج قاسم قسم جلاله می‌خورد و می‌گفت من این را درک کرده‌ام که آقا به بالا وصل است و در هیچ جای جهان نمونه ندارد.

ماجرای درگذشت فرزند شهید قاسم سلیمانی

به گزارش خبرگزاری فارس، هفته‌نامه «صبح صادق» سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شماره اخیر خود، گفت‌وگویی با راننده و یار همیشه‌همراه سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی انجام داده است که متن آن را می‌خوانیم:

همه همّ و غمش این بود حالا که اینجا آمده تا از حاج‌قاسم سخن بگوید، بتواند به کمک خداوند در حد و اندازه عظمت حاج قاسم صحبت کند. با همان لهجه کرمانی می‌گوید روستای ما با روستای حاج قاسم یک کیلومتر فاصله دارد. در دوران جنگ با حاج قاسم مأنوس شدم؛ گاهی وقت‌ها هم راننده حاجی بودم. در عملیات والفجر 8 حاجی به من مسئولیت داد که باید با کمپرسی‌ها کار کرده و آنها را مدیریت کنم. خودم رانندگی کمپرسی را در مرحله نهایی انجام می‌دادم که یک‌دفعه دیدم حاج قاسم هم کنارم هست و دارد کمک و نظارت می‌کند. بعد از پایان جنگ با حاج قاسم رفتیم قرارگاه قدس و بعدش هم حاج قاسم گفت برای انجام مأموریتی باید به تهران برویم و یکی دو سالی آنجا هستیم. ما هم رفتیم، ولی تا شهادتش مأموریتش ادامه یافت. با «نصرالله جهانشاهی» راننده و یار همراه حاج قاسم که افتخار همسایگی ایشان را هم داشته، در این گفت‌وگو، از حاج قاسم می‌گوید.

اول خودتان را معرفی کنید.

نصرالله جهانشاهی هستم؛ پاسدار بازنشسته نیروی زمینی که 63 سال دارم. بنده ورودی سال 1362 هستم؛ البته دو سال پیش از آن هم از عملیات فتح‌المبین و طریق‌القدس در جنگ به عنوان بسیجی حضور داشتم و تا سال 1397 بهصورت دائم، راننده حاجی در لشکر ثارالله، قرارگاه قدس و نیروی قدس بودم تا اینکه به دلیل جانبازی، اواخر دهه هفتاد بازنشسته شدم؛ ولی حاج قاسم اجازه نداد بروم و تا سال 1397 در خدمتش بودم.

از حاج قاسم برای ما بگویید.

کار کردن با چنین فرمانده موفقی که صلابت دارد و یک دنیا او را تأیید کرده، خیلی سخت است و هر کسی نمی تواند از عهده آن برآید. من و شهید پورجعفری که یار و همراه حاجی بود و با او شهید شد بیشترین مدت را با حاجی بودیم.

حاج قاسم شما را به چه اسمی صدا می زد؟

جهانشاهی، نصرالله و... فرقی نداشت، ولی با احترام و رفاقت. به بچه‌هایش هم از همان اول تأکید کرده بود به من بگویند عمو، چون من از وقتی بچه‌ها کوچک بودند، وقت‌هایی که سردار مأموریت بود کارهای خانواده حاجی را انجام می‌دادم و خانواده من و خانواده حاجی چون همسایه بودیم، همیشه در رفت و آمد بودند. بچه‌های حاجی را از همان زمان کودکی می‌شناسم و با من بزرگ شده‌اند. ماه رمضان‌ها سه چهار بار ما می‌رفتیم منزل حاج قاسم و خانواده ایشان هم می‌آمدند منزل ما. تا این حد نزدیک بودیم.الآن هم که حاجی شهید شده است، اصلاً توان مواجهه با بچه‌های حاجی را ندارم و با دیدن بچه‌ها قلبم از فشار این غم کنده می‌شود.

از روحیات حاجی در فضای کار بگویید.

حاج قاسم خیلی شجاع بود. دورانی که در قرارگاه قدس حضور داشت، اشرار 90 نفر از نیروی انتظامی را گروگان گرفتند و به 70 کیلومتری مرز افغانستان و پاکستان بردند. حاج قاسم خیلی ناراحت شد و با نقشه و طرح‌ریزی و اطلاعات دقیق، به داخل مرز افغانستان و پاکستان نیرو برد و همه 90 نفر را آزاد کرد و چندین پایگاه اشرار را هم با خاک یکسان کرد. اما همین حاج قاسم مرد صلح بود و دیدیم که برای اشرار در داخل کرمان و سایر مناطق امان‌نامه داد. همین اشرار در اثر رفتار خوب حاج قاسم به دامن انقلاب آمدند و خیلی از اینها که غلام و کنیز داشتند، آنها را آزاد کردند. وضعیت خوبی در منطقه مأموریتی قرارگاه قدس نبود، ولی حاجی وضعیت منطقه را به خصوص در کرمان بهبود بخشید. در نیروی قدس هم خیلی جدی بود، ولی با نیروهای مقاومت بسیار صمیمی.

حاج قاسم سلیمانی تقریباً در همه خطوط مقدم دفاع از حرم حضور پیدا کرد و با خانواده شهدای مدافع حرم دیدار داشت، در این زمینه توضیح دهید که چقدر ایشان فعال بود؟

حاجی مرد کار بود. اگر کرمان می‌رفت و فرصت کوتاهی می‌یافت، به دیدار خانواده شهید می‌رفت. اگر در تهران بود و یک ساعت وقت پیدا می‌کرد، به بازدید از خانواده شهید می‌رفت. مشهد اگر می‌رفت، هر موقع که فرصت پیدا می‌کرد، به بازدید از خانواده شهدا اختصاص می‌داد. حاج قاسم وقتی در تهران بود روزی چندین جا جلسه میرفت، از وزارت امور خارجه و ستاد کل سپاه گرفته تا دفتر رهبری و... همه جا به‌موقع می‌رفت؛ به استان‌ها سفر داشت. در کرمان که کارش بیشتر از همه‌جا بود. بازدید خانواده شهدای لشکر و شهدای مدافع حرم از مهم‌ترین برنامههای سردار بود. جلسه با فرمانده گردان‌ها و نیروهای لشکر در دفاع مقدس، جلسه کنگره شهدای کرمان و هزاران کار دیگر هم داشت؛ خستگی برایش اصلاً معنا نداشت. این در حالی بود که تمام بدن حاجی جای تیر و ترکش بود.

«ولایتمداری» مشخصه مهم حاج قاسم سلیمانی است؛ می‌خواهم در این باره برای‌مان توضیح دهید.

حاج قاسم ارادت خاصی به حضرت زهراء(س) داشت. به سادات خیلی احترام می‌گذاشت چون فرزندان حضرت زهراء(س) هستند. ولایتمداری حاج قاسم از تبعیت از پیامبر(ص) شروع می‌شد تا تبعیت از ائمه و حضرت زهرا(س) و بعد تبعیت از ولی فقیه. آقا و امام خمینی(ره) را خیلی قبول داشت. قسم جلاله می‌خورد که امام خامنه‌ای در هیچ جای جهان نمونه ندارد. اعتقاد داشت آقا به بالا وصل است. می‌گفت من این را درک کردم. شما این ارادت حاجی را زمانی که ملاقات حضوری با آقا داشت، ببینید. همیشه سر پایین و از سر ارادت ویژه خدمت آقا می‌رسید، آقا هم خیلی حاج قاسم را دوست داشت. مثلاً آقا که حاج قاسم را می‌بوسید حاج قاسم در برابر آقا متواضع‌تر می‌شد. مرید خاص آقا بود. در ولایتمداری واقعاً در خط حضرت زهرا(س) و  فدایی ولایت بود. حرف از دهان آقا خارج نشده، به دنبال انجامش بود و به محض اینکه آقا می‌گفت فلان کار بشود، حاج قاسم تمام وجودش را برای تحقق همان حرف آقا می‌گذاشت.

از روحیات معنوی حاج قاسم بگویید.

حاج قاسم حضرت زهرایی بود. خیلی جاها در جنگ و بعد از جنگ با توسل به حضرت زهراء(س) مشکلات را حل می‌کرد. یک فاطمیه هم در روستای خود در کرمان ساختند که در آن مراسم می‌گیرند. از همه اینها بگذریم، باید به نماز شب‌های حاجی اشاره کنم. هر شب نماز شب می‌خواند، آن هم با ناله و گریه و نجوا. من خودم شاهدم؛ چون در همه مأموریت‌ها من با حاجی بودم. اگر خیلی خسته هم بود باز یک ساعت می‌خوابید، بیدار می‌شد و بعد شروع می‌کرد به نماز. واقعاً این صحنه عشق‌بازی و نجواهای حاجی در نماز شب‌هایش تماشایی بود. ما هم که می‌خواستیم نماز بخوانیم در مواجهه با این حال حاجی از خود بی‌خود می‌شدیم و دیگر نمی‌توانستیم نماز بخوانیم و فقط مبهوت حاجی بودیم. باید در آن صحنه باشید تا متوجه حرف من بشوید.

حاج قاسم 40 سال هر روز در میدان نظامی و امنیتی مبارزه کرد، درباره روحیات دیگر حاجی هم بگویید.

یکی از روحیاتی که حاج قاسم داشت، این بود که هر موقع تهران می‌رسید و وارد خانه می‌شد و فرصتی داشت، به باغچه کوچک خانه‌اش میرسید. من هم بعضی وقت‌ها در کار باغچه به حاجی کمک می‌کردم. از طرفی مهمان‌نواز هم بود. خیلی‌ها به منزل ایشان رفت‌وآمد می‌کردند.

گفتید که با حاج قاسم هم رفت‌وآمد خانوادگی داشتید؛ از فرزندان حاج قاسم بگویید.

همه فرزندان حاجی را از کودکی می‌شناسم. به من عمو می‌گویند. بچه‌های حاجی یکی از یکی گل‌ترند. هیچ‌گاه از مقام پدر سوءاستفاده نکردند. در این مدتی که من در خدمت حاجی و خانواده بودم و با هم رفت‌وآمد داشتیم و من بعضاً در منزل حاجی رفت و آمد می‌کردم، می‌دیدم که چقدر به رعایت حجاب اهمیت می‌دهند. یکی از دلایلی که حاج قاسم، «حاج قاسم» شد، همراهی همسر ایشان بود. واقعاً تا جایی که به نظرم می‌آید و همسرم هم تصدیق می‌کند، همسر حاج قاسم هیچ‌گاه از او گله نکرد که الآن موقع کار نیست، به خانواده برسید. علت  موفقیت حاجی واقعاً همسرش بود. من هم که توانستم با حاجی همراه باشم، به خاطر همراهی همسرم بود. همسرم وقتی یکی از بچه‌های حاجی یا خود حاجی زنگ می‌زد و کارم داشت، به من می‌گفت این‌قدر کند نباش، سریع لباس بپوش برو. او تازه مرا تشویق و بدرقه هم می‌کرد. زمان جنگ حاجی خیلی خانه نبود. زمان قرارگاه قدس هم همین طور. در نیروی قدس که همیشه در سفر بود. جایی یادم هست که یکی از پسرهای حاج قاسم بیمار شد و حاجی در مأموریت قرارگاه قدس بود، نتوانست بالای سر پسرش باشد و پسرش هم در اثر بیماری در بیمارستان فوت شد. حتی حاجی بالای سر پدر و مادرش هم در زمانی که در بستر بودند، نتوانست برسد و بعد از فوت آنها رسید. بچه‌هایش خیلی عالی هستند؛ هم دخترها و هم پسرها.

چرا در میان بچه‌ها بیشتر از همه زینب‌خانم در صحنه و رسانه‌ها فعال هستند؟

زینب حاج قاسم شبیه‌ترین فرد در عالم به حاج قاسم است. کوچکترین فرزند حاجی است؛ ولی هم در روحیه و هم در رفتار خیلی شبیه حاجی است. زینب حتی بارها با حاجی مأموریت‌های خارج از کشور هم رفته بود و مانند حاجی به لهجه‌های زبان عربی و زبان انگلیسی مسلط است.

درباره رفتار ایشان با خانواده شهدا بگویید.

حاجی بچه‌هایش را خیلی دوست داشت، اما اگر یک فرزند شهید روی یک پایش نشسته و روی پای دیگرش فرزند خودش بود و فرزند شهیدی دیگر می‌آمد، بچه خودش را می‌گذاشت زمین و روی پای دیگرش بچه شهید را می‌گذاشت؛ این‌قدر به بچه‌های شهدا اهمیت می‌داد. برای بچه‌های شهدا وقت می‌گذاشت و به خانه آنها می‌رفت. چه مدافعان حرم و چه شهدای لشکر.

از مهمان‌نوازی حاج قاسم بگویید.

حاجی خادم امام رضا(ع) بود، ولی خادمی راننده‌اش را هم می‌کرد. می‌رفتیم خانه حاجی مهمانی، می‌دیدم کفش‌های‌مان را دم در جفت کرده است. از ما پذیرایی می‌کرد و در خانه اگر غذای خوبی داشت حتما آن را به مهمان می‌داد و تا نمی‌خوردی نمی‌گذاشت بروی. تکبر اصلاً در وجود او نبود و به چیزی وابستگی نداشت.

هدف حاج قاسم از کارهایی که در نیروی قدس انجام می‌داد، چه بود؟ یعنی به ایران و عزت ایران علاقه داشت یا نه، اهداف دیگری را دنبال می‌کرد؟

فقط انجام فرمان آقا برایش مهم بود. می‌گفت باید عزت ایران و بعد قدرت شیعه و اسلام را بالا ببریم و مردم مظلوم را که فرق نداشت چه دینی داشته باشند، نجات دهیم. ایران و اعتلای ایران برایش خیلی مهم بود و همه اینها را بر اساس ولایتمداری انجام می‌داد.

شما سال‌ها در نیروی قدس و در محل زندگی‌تان علاوه بر حاج قاسم سلیمانی با حاج اسماعیل قاآنی هم مأنوس بودید، به علاوه با ایشان همسایه بودید، نظر شما درباره سردار قاآنی چیست؟

حاج اسماعیل به منطقه خیلی مسلط است و اطلاعاتش خیلی زیاد دارد. هرکس خصلتی دارد مخصوص خودش. ولی برداشت من این است که اگر شهید صیاد شیرازی برگ قرآن ارتش بود، حاج اسماعیل قاآنی، برگ قرآن سپاه است. ایشان خیلی فهیم و عزیز است و درک بالایی دارد. خیلی مردمی است. بارها او را در صف نانوایی و... دیده‌ام و در واقع کارهای شخصی‌اش را در کنار خانواده انجام می‌دهد.


منبع

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۹ ، ۰۸:۳۶
احمد راستی

بسمه تعالی

دختر عزیزم فاطمه خانم بزرگوار و برادر بسیار عزیز آقا روح‌الله عزیز دیدنتان به قدر یک زیارت معصوم بر من اثر معنوی دارد و این را دلیل حضور شهید حاج یونس بزرگ در این بیت نورانی می‌دانم و اطمینان دارم روح مطهر شهید عزیز من و شما، پیوسته در این بیت شریف آمد و شد دارد.

دخترم همیشه احساس کن او در کنار شماست و شما در محضر فقط پدرت نیستی بلکه در محضر مقام عظمای شهادت هستی.

از خداوند می‌خواهم تو و همسرت را و فرزندان گلت محمد یونس و صالحه عزیز را در پناه قرآن حفظ بفرماید و از معرفت و نورانیت و حکمت قرآن بهره‌مند نماید.

همیشه دوستدار شما سلیمانی


( شهید حاج یونس زنگی آبادی، جانشین لشکر ۴۱ ثارالله (س) (این لشکر از رزمندگان استان‌های سیستان و بلوچستان، هرمزگان و کرمان تشکیل شده بود) که در عملیات کربلای ۵ و در بیست و سوم دی ماه سال ۶۵ به شهادت رسید.)


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۹ ، ۲۳:۲۳
احمد راستی

پایان تیرماه ۱۳۹۴ دولت آباد شهرری در حسینیه کاظمینی ها مراسم شهادت ابو منتظر المحمداوی از فرماندهان حشد شعبی (سپاه بدر) برگزار میشد که ناگهان حاج قاسم با یک خودروی شخصی آمد ودر ورودی حسینیه کنار خانواده ودوستان وهمرزمان شهید ایستاد...

چند دقیقه ای گذشت وحضار به دوستانشان فورا پیام دادند که حاجی آمد دولت آباد.

حسینیه وچهارراه بلوار قدس دولت آباد مملو از جمعیت شد. همه میخواستند با حاج قاسم سلام کنند...

حاج قاسم سلیمانی جات خالی...

(منبع: مشرق، کانال تلگرامی دلنوشته های یک عراقی)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۹ ، ۱۹:۰۵
احمد راستی

با هم رفتیم به محل تولدش، همه جا را نشان ما داد و گفت: 

اگر روزی آقا به من اجازه دهند از شغلم کناره بگیرم، حتما به روستا بر می‌گردم و دوباره کار پدرم را انجام می‌دهم.

پدرم کشاورز بود، تمام این بوته‌ها را با دست خودش کاشت، دوست دارم برگردم و یک کار درآمدزا از همین بیابان که کسی برای ارزش قائل نیست برای جوانان روستا مهیا کنم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۹ ، ۱۱:۴۲
احمد راستی